معنی لطیفه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لطیفه. [ل َ ف َ] (ع اِ) لاخشه. لاکشه. لاکچه. لخشک. جون عمه. تتماج.
هر چیز نیکو، حکایت نغز و معنی دار، بذله، شوخی. [خوانش: (لَ فَ یا فِ) [ع. لطیفه] (اِ.)]
سخن نیکو و پسندیده که باعث شادی و انبساط میشود،
(صفت) (فلسفه) [قدیمی] = لطیف
[قدیمی، مجاز] نکتۀ نغز،
[قدیمی، مجاز] امر بسیاردقیق که قابل درک است و قابل بیان نیست،
نکته باریک
جوک
جوک، شوخی، لودگی، مزاح، هزل، دقیقه، نادره، نکته
مونث لطیف: و سخن نیکو سخن نغز بزله (صفت) مونث لطیف: اقوال لطیفه اشارات لطیفه، (اسم) گفتاری نغز مطلبی باریک و نیکو نکته: وشیث علیه السلام آن صحیفه را که متضمن سی لطیفه بود نگاه میداشت. -3 بذله شوخی: سبک بدره زر در پیش روح افزا نهادند و بلطیفه سمک گفت که در خانه مطربان زربحساب خرج کنیم. -4 نکته باریک دقیقه: لطیفه ایست در آن لب که هیچ نتوان گفت اگر دلم دهدی خلق را نمایم آن. (فرخی. عبد. 301) -5 اشارت دقیقی که از آن معنیی در ذهن خطور کند که آنرا نتوان تعبیر کرد جمع: لطائف (لطایف) . یا لطیفه انسانی (انسانیه) . نفس ناطقه، دل روح.
لَطِیفَه، مُؤنّث لطیف با همان معانی، نکته یا کلام نغز و نیکو (جمع: لَطائِف)،