معنی لم یزل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لم یزل.[ل َ ی َ زَ] (ع ص مرکب) آنکه همیشه بوده است. پایدار. جاودان همیشه و پاینده و بی زوال و عبارت از ذات حق تعالی (و لم یزل در اصل یزال بود، و چون لم جازم بریزال درآوردند آخرش را جزم کردند الف به التقای ساکنین افتاد). (غیاث): موجود لم یزل، قدیم:
ای به گزین حضرت سلطان خسروان
وی جد تو گزیده ٔ سلطان لم یزل.
سوزنی.
به توکل زیید وروزی را
وجه جز لطف لم یزل منهید.
خاقانی.
ناگزیر جملگان حی قدیر
لایزال و لم یزل فرد بصیر.
مولوی.
چون موسی بر لم یزل و لایزال حکمی کرد که او را استحقاق نبود داغ فرمان بر جبین خیال او نهادند. (کلیات سعدی مجلس سوم ص 11). تا وقتی که سلطان لم یزل و پادشاه ذوالمنن موقف سلطانی را به فضل رأفت و مرحمت بیاراست. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 14).
(لَ. یَ زَ) [ع.] (ص.) بی زوال، جاودان.
بیزوال، پاینده، جاودان،
از صفات باریتعالی،
زوال ناپذیر
آنکه همیشه بوده است، پایدار، جاودانی و همیشه پاینده و بی زوال، و عبارت است از ذات حقتعالی
لَم یَزَل، بی زوال، پاینده، همیشه، از بین نرفته در زمان گذشته،