معنی لواء در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

لواء. [ل ِ] (ع اِ) (در استعمال فارسی زبان بدون همزه آید) رایت. عَلَم. علم لشکر. (مهذب الاسماء). بند. علم بزرگ. (دهار). ام الرمح. درفش. بیرق. علم و آن کوچکتر است از رایت. درفش لشکرکشان. علم خرد. (منتهی الارب). علم فوج و نشان لشکر. (غیاث). لوای. ج، اَلویِه. جج، الویات. || لبثوا بالسواء و اللواء؛ یعنی برانگیختند به استغاثه و فریاد کردن. || لواء الحیه؛ پیچیدگی مار. (منتهی الارب).

لواء. [ل َوْ وا] (ع اِ) مرغی است. (منتهی الارب).

فرهنگ معین

(لِ) [ع.] (اِ.) پرچم، بیرق. ج. الویه.

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ درفش، پرچمک پرچم کوچک، پیشوا، گند چند گردان از سپاه

فرهنگ فارسی آزاد

لِواء، بیرق، پرچم (خصوصا پارچه پرچم که به چوب یا سرنیزه می بندند و به این عمل «عَقدِلِواء» میگویند)، اُستان (در بعضی ممالک)، درجه ای نظامی (جمع: اَلوِیَه، اَلوِیات)،

لِواء، لقب مرحمتی حضرت عبدالبهاء به خانم لوئیزا مور Louisa Moor مبلغه مخلصه آمریکائیست که ملقب به «اُمّ المبَلّغاتِ غَرب» نیز گردیدند. مشارٌالیها جزو اولین زائرین غربی، در 1898 به حضور مبارک حضرت عبدالبهاء مشرف شدند و هم ایشان بودند که موقع سفر مظفر الدین شاه به فرانسه اجازه ملاقات گرفتند و به اتفاق آقای دریفوس نامه ای از طرف بهائیان پاریس به دست پسر ناصر الدین شاه، مظفر الدین شاه، دادند.همسر خانم لواء جناب دکتر گتسینگر بودند،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر