معنی لوری بچه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

لوری بچه. [ب چ ْ چ َ / چ ِ / ب َ چ َ / چ ِ] (اِ مرکب) لوری زاده. فرزند لولی:
آمد خبر تو که به کاشان و خسیکت
لوری بچه ای دوست گرفتی و شدی زار.
سوزنی.

فرهنگ فارسی هوشیار

فرزند لوری لولی زاده: آمد خبر تو که به کاشان و خسیکت لوری بچه ای دوست گرفتی و شدی زار. (سوزنی لغ. )

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر