معنی لک لک کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

لک لک کردن. [ل ِ ل ِ ک َ دَ] (مص مرکب) در انجام دادن امری به عمد این دست آن دست کردن. || لک و لک کردن. کاهلی کردن. و رجوع به لک و لک کردن شود.

حل جدول

کاری را آهسته آهسته ادامه دادن.

مثل انجام کاری به آهستگی

کاری را آهسته آهسته ادامه دادن

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) لکه های متعدد ایجاد کردن. (مصدر) کاری را عمدا بتانی انجام دادن مماطله.

فرهنگ عوامانه

کاری را آهسته آهسته ادامه دادن است.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر