معنی لیاقت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لیاقت. [ق َ] (ع اِمص) لیاقه. سزاواری. شایستگی. زیبائی. برازندگی. موافق و درخور آمدن. اندرخوری. قابلیت: برداشت کنم آن کسان را که در باب ایشان سیاست فرموده باشم اگر لیاقت دارند برداشتن را. (تاریخ بیهقی). || فضل و دستگاه. (آنندراج).
(قَ) [ع. لیاقه] (مص ل.) سزاواری، شایستگی.
شایستگی، سزاواری،
کفایت
قابلیت، سزاواری، شایستگی
شایستگی
شایستگی
ارزش، استحقاق، اهلیت، سزاواری، شایستگی، صلاحیت، عرضه، قابلیت، قدر، کارآیی، مرتبه
سزاواری، شایستگی، زیبائی، برازندگی
لِیاقَت، برازندگی، شایستگی، تناسب، سزاواری،