معنی مادون در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مادون. (ع ص مرکب) ماسوا و فروتر و پائین تر. (ناظم الاطباء). ماسوا و بمعنی فروتر نیز آمده. (غیاث) (آنندراج). زیردست، مقابل مافوق. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از ما (آنچه) + دون (فرودتر) آنچه فروتر است. آنچه فرود است:
جمله بر خودحرام کرده بدی
هرچه مادون کردگار عظیم.
ناصرخسرو.
آنکه کشتستم پی مادون من
می نداندکه نخسبد خون من.
مولوی.
|| (اصطلاح اداری) به کارمندانی اطلاق می شود که در حوزه ٔ کار و اداره نسبت به فرد یا افراد دیگر شغل و درجه ٔ فرودتر و حقیرتر داشته باشند. آن افراد را نسبت به اینان مافوق گویند. از این روی ممکن است کسی مافوق عده ای و مادون عده ای دیگر باشد.
[ع.] (ق.) فروتر، پایین تر.
آنچه پایین چیز دیگر قرار دارد، زیردست، پستتر، پایینتر،
زیردست، مرئوس، پایین، کوچکتر، پست تر، فروتر
فرودست
زیردست
زیر دست
فرو دست
زیر، فرو
زیردست، مرئوس، پایین، پایینتر، فروتر، کوچکتر،
(متضاد) مافوق، ماورا
پست تر، پایین تر
مادُون، پائین، در زیر، زیر دست (مقابل ما فَوق)،