معنی ماموریت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ عمید

شغل یا وظیفه‌ای که از جانب شخص یا سازمانی بر عهدۀ شخص گذاشته می‌شود،
(اسم مصدر) [قدیمی] فرمان‌بردای، فرمان‌بردار بودن،

حل جدول

سفر اداری

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

گماردگی

مترادف و متضاد زبان فارسی

رسالت، مسئولیت، نقش، وظیفه، تصدی، خدمت، عاملی، عاملیت، کارگزاری، وکالت، کارمندی، گماشتگی

فرهنگ فارسی هوشیار

حکم و فرمان و امر، رسالت و اطاعت حکم در تازی نیامده فرستاکی فرستش پروانکی گمارش ‎ مامور شدن، (اسم) وظیفه ای که بعهده کسی محول شده.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر