معنی ماهواره در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ماهواره. [ماه ْ رَ / رِ] (اِ مرکب) ماهوار. (آنندراج) (ناظم الاطباء). ماهیانه باشد که به نوکران دهند. (فرهنگ جهانگیری). ماهیانه. مشاهره. سرماهی. مهواره. گویا در میان فارسی زبانان هند به معنی ماهیانه و ماهانه است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماهوار شود. || (ص مرکب) مانند ماه. شبیه ماه در درخشندگی. || (اِ مرکب) ماه مصنوعی، قمر مصنوعی اجرامی هستند که از 1957به بعد به مدار زمین پرتاب شده اند و مانند ماه به دور زمین می گردند. برخی از آنها اطلاعاتی درباره ٔ جو فوقانی و فضا به زمین مخابره کرده اند که موجب گسترش دانش بشر درباره ٔ اشعه ٔ کیهانی، چگالی ماده، میدان مغناطیسی زمین و ماهیت تابشهای مختلف شده است.برخی دیگر که ماهواره های ارتباطی نامیده می شوند برای انتقال دادن علائم رادیویی و تلویزیونی از نقطه ای به نقطه ٔ دیگر در روی زمین، مورد استفاده قرار می گیرند. به وسیله ٔ این ماهواره ها، تصاویر تلویزیونی را می توان تا مسافتهای دور فرستاد. (از فرهنگ اصطلاحات علمی چ بنیادفرهنگ). این کلمه پس از پرتاب اولین قمر مصنوعی (اسپوتنیک) شوروی به فضا در زبان فارسی متداول گردید.

فرهنگ معین

(ص.) مانند، ماه، زیبا، (اِ.) اجرامی که به مدار زمین پرتاب می شوند جهت انتقال علایم رادیویی و تلویزیونی از نقطه ای به نقطه دیگر در روی زمین، قمر مصنوعی. [خوانش: (رِ)]

فرهنگ عمید

دستگاهی که از زمین به‌وسیلۀ موشک به‌ فضا پرتاب می‌شود و در مدار زمین، ماه، یا سیارات دیگر قرار می‌گیرد و برای ارتباط‌های تلفنی، تلویزیونی، عکس‌برداری، هوا‌شناسی، و پاره‌ای امور دیگر استفاده می‌شود، قمر مصنوعی،

حل جدول

قمر مصنوعی

مترادف و متضاد زبان فارسی

قمر، مصنوعی، ماهوار

فرهنگ فارسی هوشیار

ماهیانه، سرماهی، مشاهره

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر