معنی مایملک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مایملک. [ی ُ / ی َ ل َ] (اِ مرکب) مال. دارایی: مایملک او تنها یک خانه و یک مزرعه بود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (اصطلاح فقهی ومدنی) قسمت مثبت از دارایی شخص را گویند، شامل دیون نمی شود. (ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی).

فرهنگ معین

(یَ لَ) [ع. فعل] (اِ.) دارایی، مال.

فرهنگ عمید

آنچه در تصرف کسی باشد، دارایی،

حل جدول

دارایی

مترادف و متضاد زبان فارسی

دارایی، مال، مال‌ومنال، هست‌ونیست، هستی

فرهنگ فارسی هوشیار

دارایی، مایملک او تنها یک خانه و یک مزرعه بود، مال

فرهنگ فارسی آزاد

مایُملَک، دارائی، آنچه که در تملک است، آنچه ملک انسان می باشد،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر