معنی مبتکر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مبتکر. [م ُ ت َ ک َ] (ع ص) ابتکارشده. ابداع شده. نوآورده.

مبتکر. [م ُ ت َ ک ِ] (ع ص) آن که بامداد برخیزد. (آنندراج). برخیزنده ٔ بامداد. || آن که پگاه می آید. (ناظم الاطباء). || آن که میوه ٔ اول رسیده خورد. (آنندراج). خورنده ٔ نوبر میوه ها. (ناظم الاطباء). || کسی که دررسد آغاز خطبه را. (آنندراج). دررسنده آغاز خطبه را. || رباینده ٔ بکارت دختر. (ناظم الاطباء). || ابتکارکننده. نوآورنده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه چیز تازه پدید آرد.

فرهنگ معین

(مُ تَ کِ) [ع.] (ص.) کسی که چیز تازه ای به وجود آورده باشد.

فرهنگ عمید

کسی که چیز تازه‌ای به ‌وجود بیاورد، ابتکارکننده،

حل جدول

نوآور

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

نوآور

کلمات بیگانه به فارسی

نوآور

مترادف و متضاد زبان فارسی

صفت آفرینشگر، باابتکار، خلاق، مبتدع، مبدع، مخترع، نوآور

فرهنگ فارسی هوشیار

ابتکار کننده، نو آور ابتکار شده، نوآورده

فرهنگ فارسی آزاد

مُبتَکِر، معنای این لغت در فارسی با معنایش در عربی قدری متفاوت است، در فارسی به معنای تازه و جدید آورنده است که یکی از معانی مُبتکر در عربی است،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری