معنی متشتت‌ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

متشتت. [م ُ ت َ ش َت ْ ت ِ] (ع ص) پراکنده. (منتهی الارب). متفرق. (از اقرب الموارد). و رجوع به تشتت شود.

فرهنگ معین

(مُ تَ شَ تِّ) [ع.] (اِفا.) پراکنده.

فرهنگ عمید

پراکنده،
پریشان، درهم، آشفته،

حل جدول

پراکنده و متفرق، پریشان و آشفته

پراکنده، متفرق، پریشان، آشفته

مترادف و متضاد زبان فارسی

پراشیده، پراکنده، پریش، پریشان، متفرق،
(متضاد) مجموع، متحد

فرهنگ فارسی هوشیار

پراکنده ولاو شهلیده (اسم) متفرق پراکنده.

فرهنگ فارسی آزاد

مُتَشَتِّت، مُتَفَرِّق، پراکنده،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر