معنی متصرف شدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

حل جدول

قبضه کردن

مترادف و متضاد زبان فارسی

به‌چنگ آوردن، به دست‌آوردن، به‌تصرف‌خود درآوردن، متملک شدن، تصاحب کردن، در اختیار خود درآوردن، در اختیار گرفتن، آرمیدن، هم‌بستر شدن، جماع کردن

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ به دست آوردن، از آن خود کردن، همخوابگی کردن (مصدر) در تصرف خود گرفتن بدست آوردن، آرمیدن با دختر یا زن جماع کردن: امیر هوشنگ دختر را متصرف شد. . . .

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر