معنی متصلف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
متصلف.[م ُ ت َ ص َل ْ ل ِ] (ع ص) رجل متصلف، مرد لافی. (منتهی الارب). چاپلوسی کننده و لاف زنی نماینده. (آنندراج). تملق کننده. (از اقرب الموارد). و رجوع به تصلف شود.
(مُ تَ صَ لِّ) [ع.] (اِفا.) چاپلوسی کننده، چاپلوس، ج. متصلفین.
ویژگی آنکه حرفهای گزاف میزند، لافزن،
لافزن، گزافهگو، خودستا، چاپلوس، چربزبان
چاپلوس (اسم) چاپلوسی کننده چاپلوس جمع: متصلفین.