معنی متفکر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
متفکر. [م ُ ت َ ف َک ْ ک ِ] (ع ص) اندیشنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). اندیشه کننده و فکرکننده و تأمل کننده و باتدبیر و اندیشناک و دراندیشه. آن که بیندیشد. (ناظم الاطباء):
عاقل متفکر بود و مصلحت اندیش
در مذهب عشق آی و زین جمله برستی.
سعدی.
|| مردم موقر و باثبات و سنگین. (ناظم الاطباء). || مردم سراسیمه. (ناظم الاطباء). || حیران و آشفته. (ناظم الاطباء). اندیشه ناک و آشفته و غمگین. ج، متفکرین.
(مُ تَ فَ کِّ) [ع.] (اِفا.) اندیشمند.
دانا، خردمند،
(صفت) کسی که در امری فکر و اندیشه میکند، فکرکننده،
دانا، فهیم، خردمند
اندیشمند
اندیشگر، اندیشمند
اندیشمند
اندیشمند، اندیشهور، بافکر، فکور، فهیم، خردمند، خردورز، اندیشناک، سردرگریبان، غمین، غمگین، دلمشغول
اندیشنده، فکر کننده، آنکه بیندیشد