معنی متقبل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

متقبل. [م ُ ت َ ق َب ْ ب ِ] (ع ص) پذیرنده. برگردن گرفته. پذیرفتار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). قبول کننده. آن که کاری را قبول کند: فتوت ایشان بجبر کسیر و فک هر اسیر متقبل و متکفل گشته. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). و رجوع به تقبل شود.
- متقبل شدن، پذیرفتن. بپذیرفتن. متعهد شدن. برعهده گرفتن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

فرهنگ معین

(مُ تَ قَ بِّ) [ع.] (اِفا.) برعهده گیرنده.

فرهنگ عمید

کسی که کاری را قبول می‌کند، قبول‌کننده، پذیرنده،
عهده‌دار،

حل جدول

عهده‌دار، پذیرنده، قبول کننده

عهده دار، پذیرنده، قبول کننده

مترادف و متضاد زبان فارسی

پذیرا، ذمه‌دار، عهده‌دار، پذیرنده، قبول‌کننده

فرهنگ فارسی هوشیار

قبول کننده

فرهنگ فارسی آزاد

مُتَقَبِّل، بر عهده گیرنده، متعهد، قبول کننده،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر