معنی متلاشی شدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
حل جدول
فروپاشی
مترادف و متضاد زبان فارسی
داغان شدن، آشولاش شدن، از هم پاشیدن، مضمحل شدن
فرهنگ فارسی هوشیار
متلاشی گشتن: فرکستن گمان می رود که واژه ی فو بستن در گویش گیلکی و فکستنی در همان گویش و فکسنی در گویش تهرانی همریشه ی این واژه باشد از هم پاشیدن کفیدن (مصدر) از هم پاشیدن مضمحل شدن.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.