معنی متمول در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
متمول. [م ُ ت َ م َوْ وِ] (ع ص) بسیارمال. (آنندراج) (ربنجنی). مالدار و بسیارمال و توانگر. (ناظم الاطباء). چیزدار. دارا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): آنجا شخصی ترسا دیدم که از متمولان مصر بود. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو ص 77).
(مُ تَ مَ وِّ) [ع.] (اِفا.) توانگر، ثروتمند.
کسی که دارای تمول و ثروت باشد، دارندۀ مال، مالدار، ثروتمند،
مایه دار، پولدار، ثروتمند
توانگر، دارا
توانگر
اعتباردار، توانگر، ثروتمند، چیزدار، دارا، دولتمند، غنی، مالدار، متعین، متمکن، مستغنی، معتبر،
(متضاد) فقیر
بسیار مال، توانگر
مُتَمَوِّل، دارنده مال بسیار، ثروتمند، مال دار،