معنی متناوب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

متناوب. [م ُ ت َ وِ] (ع ص) به نوبت گیرنده ٔ آب و جز آن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). به نوبه. به نوبت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به تناوب شود.

فرهنگ معین

(مُ تَ وِ) [ع.] (اِفا.) یکی پس از دیگری، آنچه به نوبت بیاید.

فرهنگ عمید

آنچه به‌نوبت بیاید، یکی پس از دیگری،

حل جدول

تکرار شونده

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

پی در پی

فرهنگ فارسی هوشیار

به نوبت گیرنده

فرهنگ فارسی آزاد

مُتَناوِب، مُتَتابع، پشت سر هم و پی در پی- یکی بعد از دیگری، به نوبت،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر