معنی متوزع در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
متوزع. [م ُ ت َ وَزْ زِ] (ع ص) پراکنده و پریشان. (غیاث) (آنندراج): خاطر عاطر پادشاه از آن هاجم ناگاه و ناجم نااندیشیده متشوش و متوزع شد. (المضاف الی بدایع الازمان ص 38). || تقسیم کننده و مقسم. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تقسیم شده و مقسوم. (ناظم الاطباء). و رجوع به توزع شود.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.