معنی مثل گشتن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
مثل گشتن. [م َ ث َ گ َ ت َ] (مص مرکب) مَثَل ِ سایر شدن: و او تیغ بیرون کشید و همی زد تا بکشتش پس گفت: «خذ من جذع مااعطاک » و این سخن مثل گشت در عرب. (مجمل التواریخ والقصص ص 174). || مشهور شدن. شهرت یافتن در صفتی:
تویی کز نسل شاهان سرفرازی
مثل گشتی چنین در عشقبازی.
نظامی.
فرهنگ فارسی هوشیار
داستانی شدن بر سر زبان ها افتادن (مصدر) مثل شدن: و این سخن مثل گشت.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.