معنی مجامله در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مجامله. [م ُ م َ ل َ / م ُ م ِ ل ِ] (ع مص) رجوع به مجاملت و مجامله شود.
(مُ مِ لِ) [ع. مجامله] (مص ل.) چرب زبانی، جمله پردازی.
[مجاز] چربزبانی و خوشامدگویی،
[قدیمی] با کسی نیکویی و خوشرفتاری کردن،
چربزبانی، زبانبازی
خوشزبانی، چرمزبانی
چرب زبانی، زبان بازی، خوش زبانی
تملقگویی، مجیزگویی، چربزبانی، زبانبازی،
(متضاد) مجاهلت، مجاهله، خوشرفتاری، مجاملت
مجامله و مجاملت در فارسی نیکویی کردن، خوش سودایی (سودا معامله)، چربزبانی چاپلوسی