معنی محبوبه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

محبوبه. [م َ ب َ] (ع ص) محبوبه. رجوع به محبوبه شود.

فرهنگ معین

(مَ بَ یا بِ) [ع. محبوبه] (اِمف.) معشوقه.

فرهنگ عمید

محبوب (زن)،

مترادف و متضاد زبان فارسی

جانانه، دلارام، دلبر، دلبند، دلدار، دلستان، دوست، سوگلی، معشوقه، یار، گل محبوبه، گل شب

فرهنگ فارسی هوشیار

محبوبه در فارسی مونث محبوب بنگرید به محبوب (اسم) مونث محبوب زنی که مورد محبت مردی واقع شده معشوقه: بگشوده گره ز زلف زر تار محبوبه نیلگون عماری. (دهخدا مجموعه اشعار) جمع: محبوبات.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر