معنی محکم کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
استوار کردن، سفت کردن، پابرجا کردن، تایید
تاکید
شد
تسدید
استوار کردن، سفت کردن، قایم کردن، ثابت نمودن، پابرجا کردن،
(متضاد) سست کردن
پشینیدن پتودن تنودن (مصدر) استوار کردن پا برجا کردن ثابت نمودن: چون شب شد او در کوشک را محکم کرد.