معنی محیلی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

محیلی. [م ُ] (حامص) حیله بازی. حیله گری. مکاری. (ناظم الاطباء). گربزی.

مترادف و متضاد زبان فارسی

تزویر، حقه‌بازی، حیله‌گری، شیادی، مکاری، مکر،
(متضاد) سادگی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر