معنی مخده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مخده. [م َ خ َدْ دِ] (از ع، اِ) پشتیگاه آکنده ٔ از پنبه و جز آن که بروی دشک نهاده... تکیه کنند. (ناظم الاطباء): و از وی (از خوارزم) روی مخده و قزاگند و کرباس و نمد و ترف و رخبین خیزد. (حدود العالم، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
مسند از تخت و مخده ز نمط برگیرید
حجله از بهو و ستاره ز حجر بگشائید.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 160).
و رجوع به ماده ٔ قبل معنی اول شود.
(مَ خَ دَّ) [ع. مخده] (اِ.) نازبالش، پشتی.
پشتی، نازبالش،
پشتی
بالش، پشتی، تکیهگاه، متکا، نازبالش
مخده در فارسی زمین شکاف، ناز بالش پشتی (اسم) ناز بالش پشتی.
مِخَدَّه، بالش (برای سر نهادن موقع خواب)، وِسادَه، در فارسی با تلفظ مُخَدِّه نیز مصطلح است،