معنی مخمصه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
گرسنگی، خالی بودن معده، رنج، زحمت، گرفتاری. [خوانش: (مَ مَ صَ یا ص) [ع. مخمصه] (اِ.)]
رنج، زحمت، گرفتاری،
گرفتاری و سختی، دشواری
هچل
گرفتاری، سختی، دشواری، هچل
هچل
اشکال، دردسر، قید، سختی، دشواری، گرفتاری، گیرودار، مخاطره، گرسنگی، رنج، زحمت، بدبختی، غم بزرگ
مخمصه در فارسی گرسنگی، رنج، درد سر گرفتاری (اسم) گرسنگی مفرط، سوزش و رنجی که از گرسنگی در شکم پیدا شود. -3 رنج زحمت، پیچیدگی کار اشکال. یا در (به) مخمصه گرفتار شدن. دچار اشکال شدن.