معنی مخیله در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مخیله. [م ُ خ َی ْ ی ِ ل َ / ل ِ] (ع اِ) خیال و توهم و پندار. (ناظم الاطباء). مخیله. رجوع به مخیله شود.
- قوه ٔ مخیله، قوه ٔ خیال. (ناظم الاطباء). رجوع به قوه ٔ مخیله شود.
(مُ خَ یِّ لِ) [ع. مخیله] (اِ.) قوه تخیل و تصور.
گمان، پندار، کبر، تکبر، ابری که آن را بارنده گمان برند. [خوانش: (مَ لَ یا لِ) [ع. مخیله] (اِ.)]
قوۀ تخیل، تصور، مرکز تخیل در مغز،
ذهن و خیال، مرکز خیال در سر
ذهن، خیال، مرکز خیال در سر
پندارگاه، پنداره
پندار، تصور، خیال، گمان، قوه تخیل، قوه تصور، ذهن
قوه تخیل و تصور