معنی مداعبت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مداعبت.[م ُ ع َ ب َ] (ع اِمص) مزاح. خوش طبعی. (غیاث اللغات). مداعبه. ممازحه. شوخی: چندانکه ملاعبت کرد و بساط مداعبت گسترد جوابش نگفتم. (گلستان سعدی). || (مص) بازی کردن. (غیاث اللغات). مداعبه. رجوع به مداعبه شود.
شوخی کردن، مزاح کردن، ملاعبه،
شوخی کردن
(مصدر) مزاح کردن شوخی کردن، (اسم) مزاح شوخی.