معنی مدال در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مدال. [م ِ] (فرانسوی، اِ) سکه مانندی است که به یادگار در واقعه ٔ مهمی یا به پاس خدمت شخص بزرگی ساخته می شود و به پاس خدمت کارکنان اداره ای یا کسانی که خدمت برجسته ای برای کشور یا انجمنی انجام داده اند ممکن است مدال داده شود و آن پائین تراز نشان است. (لغات فرهنگستان). نشانی که از طرف دولت یا مؤسسه ای به پاداش کار علمی یا ادبی یا صنعتی یا خدمات خیر یا دلاوری [یا توفیق در مسابقات ورزشی] به کسی یا گروهی داده شود. (فرهنگ فارسی معین). نغمه. (ناظم الاطباء). آویزه. نشان. رجوع به نشان شود.

فرهنگ معین

(مِ) [فر.] (اِ.) نشان، نشان افتخار، نشان فلزی که برای قدردانی از خدمات کسی به او اعطا می شود.

فرهنگ عمید

نشان فلزی که برای قدردانی از خدمات کسی به او اعطا شود،

حل جدول

وسام، گردن آویز، نشان، جایزه

وسام

مترادف و متضاد زبان فارسی

جایزه، گردن‌آویز، نشان

فرهنگ فارسی هوشیار

سکه مانندی است که به یادگار در واقعه مهمی یا به پاس خدمت شخصی بزرگ ساخته میشود، آویزه، نشان، نشان افتخار

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر