معنی مدفوع در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مدفوع. [م َ] (ع ص) رانده شده. (آنندراج). دفعشده. نعت مفعولی است از دفع. رجوع به دفع شود. || بازایستاده شده. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی اول شود. || (اِ) گه. گوه. براز. عذره. پلیدی. ککه. غائط. افکندنی. فضول معده که از مخرج خود برآید. (یادداشت مؤلف).
- مدفوع شکل، پیخاله. (لغات فرهنگستان). || هرآنچه از بدن انسانی و دیگر حیوانات به قی واسهال و یا عرق و جز آن خارج گردد. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی شود.

فرهنگ معین

دفع شده، رانده شده، گُه، نجاستی که از مقعد انسان خارج شود. [خوانش: (مَ) [ع.] (اِمف.)]

فرهنگ عمید

(زیست‌شناسی) آنچه از بدن انسان خارج و دفع شود،
(صفت) [قدیمی] دفع‌شده، رانده‌شده،

مترادف و متضاد زبان فارسی

براز، پلیدی، سرگین، فضله، گه، نجاست

فرهنگ فارسی هوشیار

دفع شده

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر