معنی مذبذب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مذبذب. [م ُ ذَ ذَ / ذِ] (ع ص) رجل مذبذب، مرد دودله. (منتهی الارب). متردد بین امرین. (اقرب الموارد) (متن اللغه).یا آنکه بین اختیار صحبت دو تن متردد باشد و نتواندبر یکی از آن دو قرار گیرد. (از متن اللغه). متردد بین اقدام و احجام. (از اقرب الموارد). متردد. (غیاث اللغات). کسی که در میان کردن و نکردن کاری دودل باشد. فی القرآن: مذبذبین بین ذلک، لا الی هؤلاء و لا الی هؤلاء. (از اقرب الموارد). متحیر. دودل. دودله. (یادداشت مؤلف). || بر یک حال و یک جا قرار نگرفته. (غیاث اللغات). چیزی آونگان و جنبان. (آنندراج). || در حیرت انداخته. به شک افتاده. (فرهنگ فارسی معین). || دورو. منافق. (یادداشت مؤلف). دوبهم زن. سخن چین. (فرهنگ فارسی معین).
(مُ ذَ ذَ) [ع.] (اِمف.) در تردید و شک افتاده.
(مُ ذَ ذِ) [ع.] (اِفا.) مردُد، دو دل.
متردد، دودل،
دودل، متزلزل، متردد، مردد، پرشک، دمدمیمزاج، نامصمم،
(متضاد) مصمم
ده دله، سخن چین دو به هم زن، ناپایدار دو دل شده (اسم) در حیرت انداخته بشک افتاده. (اسم) کسی که درمیان کردن و نکردن کاری دودل باشد مردد، دوبهم زن سخن چین جمع: مذبذبین. توضیح تلفظ این کلمه بصورت مذبذب غلط مشهور است.
مُذَبذَب، مُرَدَّد، دو دل، مُتَرَدِّد، حیران، در فارسی با تلفظ مُذَبذِب به معانی: دو رو، سخن چین و دو بهم زن (در قرآن در آیه 143 سوره نساء به صورت مُذَبذَبِین آمده است)،