معنی مرآت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مرآت. [م ِرْ] (ع اِ) (از «رأی ») آئینه. آینه. مرآه. رجوع به مرآه شود:
مردم نادیده باشد روسیاه
مردم دیده بود مرآت ماه.
مولوی.

فرهنگ معین

(مِ) [ع. مرآه] (اِ.) آ ی ینه. ج. مرایا، مرائی.

فرهنگ عمید

آینه،

حل جدول

آینه

آیینه

مترادف و متضاد زبان فارسی

آینه، آیینه

فرهنگ فارسی هوشیار

آینه، آئینه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر