معنی مراحم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مراحم. [م َ ح ِ] (ع اِ) مهربانیها. ج ِ مرحمت. (غیاث اللغات). رجوع به مرحمه و مرحمت شود: و مراحم حضرت صاحبقرانی شامل حال همگان گشته. (ظفرنامه ٔ یزدی، از فرهنگ فارسی معین).
- ارباب مراحم و اشفاق، مردمان مهربان و مشفق. (ناظم الاطباء).
(مَ حِ) [ع.] (اِ.) جِ مرحمت.
مرحمت
مرحمتها، لطفها، عنایات، عنایتها، محبتها، مهربانیها
(تک: مرحمه) نواخت ها مهربانی ها (اسم) جمع مرحمت (مرحمه) مرحمتها مهربانیها: و مراحم حضرت صاحبقرانی شامل حال هنگنان گشته. . .
مَراحِم، مَرحَمَت ها، رَحمت ها (مفرد: مَرحَمَه «مرحمت»)،