معنی مراقبت کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
مراقبت کردن. [م ُ ق َ / ق ِ ب َ ک َ دَ] (مص مرکب) نگاه داشتن. (یادداشت مؤلف). نگهبانی ونگهداری کردن. || مواظبت کردن. پاییدن.
حل جدول
پرستاری، نگهداری
مترادف و متضاد زبان فارسی
مواظبت کردن، نگهداری کردن، حفاظت کردن، حراست کردن، نگهبانی دادن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.