معنی مرتشی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مرتشی. [م ُ ت َ](ع ص) رشوه گیر. رشوه خوار. رشوه خواه. پاره ستان. پاره گیر. رشوت ستاننده. رشوت ستان. نعت فاعلی است از ارتشاء. رجوع به ارتشاء شود:
خوش کننده است او خوش و عین خوشی
بی خوشی نبود خوشی ای مرتشی.
مولوی.

فرهنگ معین

(مُ تَ) [ع.] (اِ فا.) رشوه گیرنده.

فرهنگ عمید

رشوه‌گیر،

حل جدول

رشوه گیر

مترادف و متضاد زبان فارسی

پاره‌ستان، رشوه‌ستان، رشوه‌گیرنده، رشوه‌خوار، رشوه‌گیر،
(متضاد) راشی

فرهنگ فارسی هوشیار

رشوه گیر

فرهنگ فارسی آزاد

مُرتَشِی، رشوه گیرنده (اسم فاعل از اِرتِشاء)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر