معنی مرغان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مرغان. [م ُ](اِ) ج ِ مرغ. پرندگان. طیور. رجوع به مرغ شود: اباله، ابیل، گله ٔ مرغان.(دهار). بغاث، مرغان خرد وضعیف که شکار نکنند. خشاش، مرغان خرد.(دهار). غَیف، گروه مرغان.(منتهی الارب). قَواطع؛ مرغان که از بلادگرمسیر به سردسیر روند یا برعکس آن.(منتهی الارب).
- مرغان اولی اجنح، مرغان اولی اجنحه رجوع به ترکیب بعد شود:
چو طاوسان هندی رقص آغاز
چو مرغان اولی اجنح بپرواز.
میرغازی شهید(از آنندراج).
- مرغان اولی أجنحه، طایران صاحب بازوها، و این کنایه است از فرشتگان و ملائکه.(از غیاث)(از آنندراج).
- مرغان سدره، کنایه از ملائک و فرشتگان باشد.(برهان)(آنندراج).
- مرغان شاخ سدره، ملائکه.
- مرغان شکاری، عتاق.(منتهی الارب). راسته ای از پرندگان که دارای منقاری قوی و خمیده می باشند و در انتهای نیمه ٔ فوقانی منقار خود دارای زائده ای دندانی شکل هستند که دنباله ٔ پوست روی آن را می پوشاند و انگشتانشان به چنگالهای قوی خمیده ختم می شود. مرغان شکاری به دو دسته ٔ شکاریان روزانه و شکاریان شبانه تقسیم می شوند. و مهمترین شکاریان روزانه عقاب، شاهین، قوش(باز)، کرکس و قرقی است و از جمله شکاریان شبانه جغد و مرغ حق است.
- مرغان عرشی، کنایه از ملائکه و فرشتگان.(از برهان)(از آنندراج).
- مرغان قاف، سیمرغها. عنقاها:
باز ار چه گاه گاهی بر سر نهد کلاهی
مرغان قاف دانند آیین پادشاهی.
حافظ.
|| ماکیانها. مرغان خانگی. دجج.
- مرغان خانگی، ماکیانها.

مرغان. [م ُ](اِخ) قریه ای است در دو فرسنگ و نیمی مشرق شیراز.(از فارسنامه ٔ ناصری).
- آب مرغان، چشمه ای در میان شیراز و اصفهان.(ناظم الاطباء).
|| سیرگاهی در حوالی شیراز. || چشمه ای در کوهسار سمیرم و قمشه که به اعتقاد عوام آب آن را برای دفع ملخ برند و بر کشتزارها و باغها پاشند متعاقب آن مرغان در رسند و ملخها را به منقار دو نیمه کنند. آب سار.

مرغان. [م ُ](اِخ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد، در 13هزارگزی شرق مشهد و 2هزارگزی شرق کشف رود. با 181 تن سکنه. آبش از رودخانه. محصولش غلات. و راه آن اتومبیل رو است.(از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر