معنی مروه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مروه. [م ُ رَوْ وَه](از ع، ص)به معنی مروح است که سخت خوشبوی و معطر کننده باشد واین در اصل مروح بوده فارسیان بجهت استقامت قافیه حاء حطی را به هاء هوز بدل کرده اند همچنانکه در «قفص »صاد به سین بی نقطه(= قفس) بدل شده است.(برهان).
نقطه پایان عمل سعی
این واژه بدینگونه آمده در یک فرهنگ فارسی و آن را بر گرفته از مروح تازی دانسته این واژه پارسی است و چنان که در آنندراج آمده: مروه خو انده می شود و هم پیوند است با واژه ی مرو در پارسی پهلوی که به گیاه خوشبو گفته می شود مروه گیاهی است خوشبوی و شاید همان گیاهی که در گویش تهرانی و گویش اراکی: مرزه خوانده می شود. (اسم) سخت خوشبوی ومعطر کننده.
مَروَه، «مَروَه» و «صَفا» نام دو صخره یا دو کوه کوچک در نزدیکی مکه است که حجّاج فاصله آن دو را هفت بار طی می کنند (به ذیل کلمه سَعی نیز مراجعه شود)،