جدول یاب باشگاه حل جدول مسابقه جدول واژه های پیشنهادی درخواست معنی امکانات سایت وبلاگ جدول یاب فال حافظ استخاره آب و هوا نظرسنجی ها اوقات شرعی کشور های جهان
قوانین | تماس با ما | درباره ما

معنی مزروع در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مزروع. [م َ] (ع ص، اِ) نعت مفعولی از زرع. کشت و کشته. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). کشت و کشته شده. (ناظم الاطباء). کاشته شده. کشته:
هرکه مزروع خود بخورد به خوید
وقت خرمنش خوشه باید چید.
(گلستان چ فروغی ص 9).
|| آنچه کشته شده و به بار آمده باشد. چنانکه گندم و جو و دیگر غلات. || زمین کشته شده. (ناظم الاطباء). محروث. مزروعه. دایر. مقابل لم یزرع و بایر و نامزروع. ج، مزاریع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || تخم پاشیده شده. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

(مَ) [ع.] (اِمف.) زمین کاشته شده.

فرهنگ عمید

کاشته‌شده،

حل جدول

کاشته شده، کِشته

مترادف و متضاد زبان فارسی

کشته، کاشته‌شده، زراعت‌شده

فرهنگ فارسی هوشیار

کاشته شده

فرهنگ فارسی آزاد

مَزرُوع- زراعت شده، کشت گردیده، (زمین)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر
مزروع: مزروع. [م َ] (ع ص، اِ) نعت مفعولی از زرع. کشت و کشته. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). کشت و... مزروع: (مَ) [ع.] (اِمف.) زمین کاشته شده. مزروع: کاشته‌شده، مزروع: کاشته شده، کِشته مزروع: کشته، کاشته‌شده، زراعت‌شده مزروع: کاشته شده مزروع: مَزرُوع- زراعت شده، کشت گردیده، (زمین)