معنی مسابقت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
مسابقت. [م ُ ب َ ق َ](ع مص، اِمص)مسابقه. مسابقه. پیشی گرفتن. سبقت. رجوع به مسابقه و مسابقه شود: امیر وی را بنواخت و بستود بدین مسابقت که نمود.(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 412). خردمند در جنگ... مسابقت روا ندارد.(کلیله و دمنه).
- مسابقت کردن، سبقت گرفتن. پیشدستی کردن: دیگران... با یکدیگر پیشدستی و مسابقت می کردند.(کلیله ودمنه).
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) مسابقه: فصل در مسابقت و تیر انداختن. جمع: مسابقات.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.