معنی مستهلک شدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

مترادف و متضاد زبان فارسی

نیست شدن، نابود شدن، محو شدن، ازمیان رفتن، هلاک شدن، معدوم شدن، به تدریج دین اداشدن، تادیه شدن (تدریجی قرض)، فرسوده‌شدن، مستحیل شدن

فرهنگ فارسی هوشیار

سپری شدن نابود گشتن، فرساییدن، باز گشتن سرمایه (مصدر) نیست شدن نابودشدن، بتدریج پرداخته شدن (قرض)، بتدریج بدست آمدن (سرمایه بکار رفته) .

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر