معنی مستولی شدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

مترادف و متضاد زبان فارسی

استیلا یافتن، تسلط یافتن، دست یافتن، چیره‌شدن، فایق آمدن، مسلط شدن

فرهنگ فارسی هوشیار

مستولی گریدن: چیره گشتن دست یافتن دست اندازی کردن (مصدر) دست یافتن تسلط یافتن: چون. . . خبر مسعود رسید حیرت و وحشت برو مستولی شد.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر