معنی مسخره کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مسخره کردن. [م َ خ َ رَ / رِ ک َ دَ](مص مرکب) مضحکه کردن. ریشخند نمودن. استهزا کردن. فسوس نمودن. افسوس کردن. اضحوکه قرار دادن: تو روح را مسخره کرده ای.(سایه روشن صادق هدایت ص 19).
استهزا
هو کردن
ریشخند کردن
استهزا کردن، تمسخر کردن، ریشخند کردن، بهسخره گرفتن، دست انداختن
هو کردن