معنی مسعی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مسعی. [م َ عا](ع اِ) سعی. کوشش. || مسلک و تصرف.(از اقرب الموارد). ج، مَساعی(مساع).
مسعی. [م َ عی ی](ع ص) مرد بسیارسیر توانا بر آن.(منتهی الارب)(از اقرب الموارد).
سعی، کوشش، مسلک، راه، تصرف. [خوانش: (مَ عا) [ع.] (اِ.)]
مسافت بین دو کوه صفا و مروه
کوشش، راه روش (اسم) سعی کوشش، مسلک راه -3 تصرف جمع: مساعی.
مَسعی، سعی و کوشش، مسلک، طریق، تَصَرُّف، (جمع: مَساعِی)،