معنی مسکونی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مسکونی. [م َ](ص نسبی) قابل سکونت. ساکن شدنی. سکونت گزیدنی. و رجوع به مسکون شود.

حل جدول

شایسته سکونت

قابل سکونت

شایسته سکونت، قابل سکونت

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

باشندگی

مترادف و متضاد زبان فارسی

قابل‌سکونت، زیستگاه، محل‌سکونت،
(متضاد) غیرمسکونی، تجاری، ادراری

فرهنگ فارسی هوشیار

در تازی نیامده نشیمن مانگاهی زیستنی زیستی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر