معنی مشارالیه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ عمید

کسی که به او اشاره شده، اشاره‌شده به او،

حل جدول

مورد اشاره

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

نامبرده

کلمات بیگانه به فارسی

نامبرده

مترادف و متضاد زبان فارسی

مذکور، مزبور، معزی‌الیه، نامبرده

فرهنگ فارسی هوشیار

نمار ده نامبرده وی: مرد ‎ کسی که بدو اشاره شده (در مورد مذکر آید)، در پیش ذکر شده: در قتل سید مشارالیه مدخل بوده. . . . توضیح گاه صفتی است که بجای موصوف نشیند و درین صورت بمنزله ضمیر باشد: مشارالیه از فوت فرزند رشید نامدار اسماعیل میرزا واقعه نازله سلطان حسین صاحب تعزیه اندوهناک بود. . . . .

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر