معنی مشاهده کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مشاهده کردن. [م ُ هََ / هَِ دَ / دِ ک َ دَ](مص مرکب) مشاهده نمودن.(ناظم الاطباء). مشاهدت کردن. دیدن. نگریستن. معاینه کردن: چشم اقبال پشت نصرت در نصار فتح مشاهده نکرده است.(سندبادنامه ص 16). شجاعت و دلاوری اسکندررا که مرهً بعد اخری مشاهده کرده بودند میدانستند. و در واقع او را بهادری و پهلوانی موروثی بود.(ظفرنامه ٔ یزدی ج 2 ص 412). و رجوع به مشاهدت کردن شود.
تماشا کردن، درنگریستن
تماشا کردن-درنگریستن
دیدن، نگریستن، تماشا کردن، رویت کردن
نگریستن، معاینه کردن