معنی مشروح در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مشروح.[م َ](ع ص) پیدا و نمایان کرده شده.(آنندراج). بیان کرده شده. نمایان کرده شده. ذکرشده و ظاهرشده و شرح داده شده. در پیش بیان شده.(از ناظم الاطباء). بیان شده. مُفسَّر.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا):
قولی به قلم گوید گویا به کتابت
قولی به زبان گوید مشروح و مفسر.
ناصرخسرو.
دید سرگشته یک جهان مجروح
نام هر یک نبشته در مشروح.
نظامی.
چون به شهر آمد از گماشتگان
خواست مشروح بازداشتگان.
نظامی(هفت پیکر چ وحید دستگردی ص 329).
- بر منوال مشروح، به نحو مذکور و به طریقه ای که درپیش بیان شده.(ناظم الاطباء).
- مشروح شدن، ظاهر و نمایان شدن.(ناظم الاطباء).
- مشروح کردن، شرح کردن:
گفتا مبر اندوه، من اینجای طبیبم
بر من بکن آن علت مشروح و مفسر.
ناصرخسرو.
||(اِ) سراب.(منتهی الارب)(از اقرب الموارد)(از محیط المحیط)(آنندراج)(ناظم الاطباء). || شراب.(ناظم الاطباء).
(مَ) [ع.] (اِمف.) بیان شده، شرح داده شده.
شرحدادهشده، بیانشده،
تفصیلی
بیان شده، شرح داده شده
جامع، مبسوط، مفصل، شرح داده شده
بیان کرده شده، ذکر شده
مَشرُوح، شرح داده شده، بسط و تفضیل یافته، شرحه شرحه شده (گوشت)، خوشحال و مسرور،
تفصیل