معنی معارف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

معارف. [م َ رِ](ع اِ) ج ِ مَعرَف و مَعرِف.(اقرب الموارد). ج ِمَعرَف.(منتهی الارب)(ناظم الاطباء). رجوع به معرف شود. || ج ِ مَعرَفَه.(از اقرب الموارد)(ناظم الاطباء). رجوع به مَعرَفَه شود. || ج ِ مَعرِفَه.(ناظم الاطباء)(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). معرفتها. دانشها.(یادداشت ایضاً):
توحید اصل علوم است و سر معارف و مایه ٔدین.(کشف الاسرار ج 2 ص 506).
ز رهروان معارف منم در این عالم
بود مرا ز خصایص در این هزار خصال.
سنائی.
- وزارت معارف، عنوان وزارت فرهنگ سابق و وزارت آموزش و پرورش فعلی.
|| شناسایی. || جاهای شناختن.(آنندراج)(غیاث)(ناظم الاطباء). || مردمان شناخته و معروف.(منتهی الارب). ناموران.(غیاث)(آنندراج). اشخاص معروف.(از اقرب الموارد). مردمان نامور و معروف و مشهور.(ناظم الاطباء). ج ِ معروف ولی اغلب آن را به قیاس «مشاهیر» که جمع مشهور است «معاریف » خوانند.(از نشریه ٔ دانشکده ادبیات تبریز سال دوم شماره ٔ ص 27): در پی او نماز کردیمی و تا بیرون آمدیمی هزار سوار از مشاهیر و معارف و ارباب حوایج و اصحاب عرایض بر در سرای او گرد آمده بودی.(چهارمقاله). تنی چند از معارف و مشاهیر برخاستند.(چهارمقاله). هیچکس از کبار امراء خراسان و معارف دولت نماند که مغمور احسان و مشمول انعام او نشد.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 256). معارف ملک میان او و سلطان توسط کردند.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی، ایضاً ص 359). معارف کبار و مشاهیر احرار را بر لزوم طاعت و قیام به خدمت او تکلیف فرمود.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 438). و اکابرو معارف با معازف و مزامیر به جشن و سور...(جهانگشای جوینی). به مهر خود و سجل قاضی عسکر و مفتی و معارف لشکر و عظماء امرا و اعیان شاه تسلیم میرزا حسین نموده او را روانه نموده خود کوچ کرد.(عالم آرا). و رجوع به معروف شود. || اهل علم و فضل.(غیاث)(آنندراج)(ناظم الاطباء): وزیر ابوالعباس از معارف کتاب و مشاهیر اصحاب فایق بود.(ترجمه ٔتاریخ یمینی چ 1 تهران ص 356). أئمه و معارف شهر بخارا به نزدیک چنگیزخان رفتند.(جهانگشای جوینی). || آشنایان.(آنندراج)(غیاث)(ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

علوم، دانش ها، اهل علم و فضل، اشخاص معروف و نامدار. [خوانش: (مَ رِ) [ع.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

علوم، دانش‌ها،
اشخاص معروف،
اهل علم و فضل،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

دانش ها

مترادف و متضاد زبان فارسی

آموزش‌وپرورش، فرهنگ، حکمت‌ها، دانش‌ها، علوم، معرفت‌ها

فرهنگ فارسی هوشیار

دانشها، علوم

فرهنگ فارسی آزاد

مَعارِف، علوم و فنون، اشخاص مشهور و سرشناس، وجه، چهره انسان و اجزاء و اعضای آن (به مَعرِفت نیز مراجعه گردد)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر