معنی مقاومت کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مترادف و متضاد زبان فارسی
ایستادگی کردن، پایداری کردن، مدافعه کردن، استقامت ورزیدن، پایمردی کردن،
(متضاد) تسلیمشدن
فرهنگ فارسی هوشیار
پتودن پایداری کردن ایستادگی کردن (مصدر) ایستادگی کردن پایداری کردن } امیر خراسان. . . بپاسخ گفت که کار ایشان زیادت از آن است که با ایشان مقاومت و مقاتلت توانیم کردن. { (سلجوقنامه ظهیری. چا. خاور 15)
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.